زیادروی و افراط در غضب که بیشتر مردم به آن دچارند، و در این حدیث شریف از آن تعبیر به «سفه» شده است، از رذائل اخلاق و ذمائم اوصاف است که انسان را به هلاکت می کشاند، و چه بسا که مایه شقاوت دنیا و آخرت انسان گردد.
انسانی که این قوّه در او از حدّ اعتدال خارج است، و به حدّ افراط و غلبه مایل است، چه بسا که موجب هلاکت خود شود، و دین و دنیای خود را به باد فنا دهد.
در کافی شریف، از حضرت صادق حدیث کند که پیغمبر فرمود: «غضب
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 370 فاسد کند ایمان را، آنچنان که سرکه فاسد کند عسل را».
چه بسا که این قوه که چون سگ عَقُور است، در حال شدّت، اختیار را از دست انسان بگیرد و سرکشی آغاز کند و انسان را به هتک نوامیس محترمه و قتل نفوس مومنین وادار کند. و چه بسا که ظلمت آن، نور ایمان را خاموش کند و این آتش افروخته شده، تمام عقاید حقّه و انوار معرفت و ایمان را بسوزاند، و مبدا هزاران جهالت و سفاهت شود که در تمام عمر، انسان نتواند جبران آن کند.
خطر این قوّه از سایر قوی بیشتر است؛ زیرا که این قوّه با سرعت برق گاهی کارهای بسیار بزرگ خانمان سوز کند، و با یک دقیقه انسان را از تمام هستی و سعادت دنیا و آخرت ساقط کند.
حکما گویند: «مَثَل انسان در حال فَوَران غضب، مَثَل غاری است که در آن آتش افروزند، و در آن شعله های آتش و دودها محتقن و محبوس شود و درهم پیچیده گردد، و از شدت فوران آن، سخت نفیر و صدا کند. خاموش نمودن چنین آتش سوزان درهم پیچیده[ ای] سخت مشکل است؛ زیرا که هر چه برای خاموش نمودن آن، در دهنۀ آن ریزند، آن را بلع کند و جزءِ خود نماید؛ چنانچه آبها را به صورت آتش درآورد و بر اشتعال خود به واسطه آنها بیفزاید».
از این جهت، انسان در این حال که حال سفاهت و جهالت و سَبُعیّت است، کور و کر شود از رشد و هدایت، و موعظه و پند در مزاج او بعکس نتیجه دهد، و بر اشتعال نائره غضب او بیفزاید. و بقراط حکیم گفته که: «من از کشتی که دچار بادها و طوفانهای سخت شود و در امواج دریا متلاطم شود و در لجّه ها و
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 371 کوههای دریائی گرفتار گردد، امیدوارترم از شخص غضبناک در حال اشتعال و برافروختگی غضب او؛ زیرا که کشتی را در این حال کشتیبانان با حیله ها می توانند از هلاک نجات دهند، لکن برای نفس، در این حال امید حیله نیست.»؛ زیرا که هر چه حیله به خرج بری و مواعظ و نصایح به کاربندی و در پیش او فروتنی و زاری کنی، بر اشتعال و مایه او افزایش حاصل شود.
و در حدیث شریف، از حضرت باقر العلوم ـ سلام اللّه علیه ـ نقل کند که: «این غضب یک پاره افروخته آتشی است از شیطان، در قلب پسر آدم افروخته شود».
و شاید همین آتش افروخته که در قلب انسانی به دست شیطان افروخته شود، صورتش در آن عالم ـ که عالم بروز سرایر و کشف حقایق است ـ صورت «نَارُ الله المُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الافئِدَةِ» باشد، و باطنش حقیقت آتش غضب الهی باشد که بالاترین و سوزنده ترین آتشها است، و از باطن قلب بروز کند و رو به ظاهر ملک بدن آید؛ چنانچه آتش اعمال ـ که از جهنّم اعمال است ـ از ظاهر رو به باطن رود.
و انسان در میان این دو آتش باطنی و ظاهری در فشارهائی است که کوههای این عالم، طاقت لحظه[ای] از آن را ندارند.
احاطه نار جهنّم به انسان، همچون احاطه هائی که در این عالم به نظر ما می رسد نیست؛ زیرا که اینجا احاطه های سطحی است؛ یعنی سطوح به سطوح
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 372 احاطه دارند، لکن تماسی بین بواطن نیست. نار الهی احاطه به ظاهر و باطن و عمق و سطح دارد و احاطه آن، ظهور احاطه قیّومی است که به تمام موجودات به یک نحوه احاطه دارد. آتش خدائی چنانچه جسم را به ظاهر و باطن می سوزاند، روح و قلب را هم می سوزاند، و چنین آتشی در این عالم تصور ندارد. همه آتشهای این عالم از حدّ ظاهر بالا نمی روند و به باطن انسان نمی رسند، لکن آنجا باطن را سخت تر می سوزاند و احاطه به باطن بیشتر دارد از احاطه به ظاهر.
و اگر صورت غضب در نفس تمکُّن پیدا کند و ملکه باطنه انسان گردد و حُکم مملکت در تحت تصرّف نفس سَبُعی درآید، و صورت اخیره انسانی صورت سَبُع شود، در عالم برزخ و قیامت، انسان به صورت سَبُع محشور شود. و ناچار سبع برزخی و ملکوتی با سباع ملکی و دنیائی فرق بسیار دارد؛ چنانچه سبعیّت انسان نیز با سبعیّت های دیگر حیوانات بسیار فرق دارد.
و در حدیث است که پیغمبر فرمود: «بعضی از مردم به صورتهائی محشور شوند که میمونها و خنزیرها پیش آنها نیکو است»؛ چنان که انسان در افق کمال و جمال در صف اعلای وجود واقع است و هیچ یک از موجودات، هم ترازوی او نیستند. در جانب نقص و زشتی و اتّصاف به صفات رذیله نیز، هیچ یک از موجودات هم ترازوی او نیستند؛ چنان که خداوند درباره او فرموده: «اُولئِکَ کَالانعَامِ بَل هُم اضَلُّ»، و دربارۀ قلوب آنها فرموده است: «فَهِیَ کَالحِجَارَةِ او اشَدُّ قَسوَةً». و از این رذیله و مَلَکه خبیثه چه بسا شود که
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 373 فسادهای دیگر نیز بروز کند و مبدا بسیاری از اخلاق و اعمال، بلکه عقاید خبیثه گردد.
پس بر انسان بیدار که ایمان به عالم آخرت دارد، لازم است که با هر حیله و ریاضتی است، خود را علاج کند و از این رذیله خبیثه قلب را پاک و پاکیزه کند که اگر با این ملکه ـ خدای نخواسته ـ از این عالم بیرون رود، تا شفاعت شافعین آمده است نصیب او شود، در سختی ها و فشارها و آتشها و عقابهائی خواهد واقع شد که ممکن است به قدر طول عمر دنیا طولانی شود تا ممکن شود در تحت شفاعت واقع شود؛ زیرا که شفاعت در آن عالم امری جزافی نیست، و از روی تناسب بین شافع و مشفوع له است.
از این جهت، کسانی که از نور توحید و ولایت بی بهره اند، ممکن نیست به نور شفاعت نائل شوند. وا هل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آنها را زیاد فرا گرفته باشد، ممکن است پس از مدّتهای مدیدی به شفاعت نایل شوند.
از پیغمبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ نقل شده است که فرموده: «من ذخیره کردم شفاعت خود را برای اهل گناهان کبیره».
و شیخ عارف کامل، شاه آبادی ـ دام ظلّه ـ می فرمود: «این که تعبیر به ذخیره فرموده است، برای آن است که شفاعت آخرین وسیله است، و ممکن است پس از زمانهای زیاد توسّل به آن وسیله شود؛ چنانچه ذخیره را در وقت بیچارگی و در آخر امر مورد استفاده قرار می دهند».
اگر این مطلب را احتمال هم دهیم، برای ما کفایت می کند که از این خواب
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 374 غفلت و غرور شیطانی برخیزیم، و به فکر اصلاح نفس برآئیم، و خود را با انوار اطاعت و مودّت اولیاء ـ علیهم السلام ـ متناسب با آنها کنیم تا مورد شفاعت آنها شویم، و نور شفاعت آنها با نورانیّت اطاعت ما شَفع شود، و جذبه روحانیت آنها ما را مجذوب کند، واللّه الهادی.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 375